آلبوم طریق عشق - استاد محمدرضاشجریان - استاد پرویز مشکانیان و گروه عارف
کنسرت پاریس سال 1368
بیات ترک و افشاری
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به رود(ز) حکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
دلا چو پير شدي حسن و نازكي مفروش
که این معامله در عالم شباب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
*******
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را ویرانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
*******
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلودهایم ای بخت بیدار
سکندر را نمیبخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
بت چینی عدوی دین و دلهاست
خداوندا دل و دینم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مگو با نقش دیوار
******
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماه رویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
*******
ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دلها!
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید!
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخِر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها؟
*******
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم در دل ما بودهای
آه که من دوش چهسان بودهام!
آه که تو دوش که را بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونکه در آغوش قبا بودهای
زَهرِه ندارم که بگویم ترا
:«بی من بیچاره کجا بودهای؟»
آینهای! رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
رنگ رخ خوب تو آخِر گُواست
در حرم لطف خدا بودهای!
دانلود از لینک زیر
از اینجا
یا
http://www.mediafire.com/file/gg7x6jrk2vd3zh0/Concert_Paris_1989_-_Tarighe_Eshgh_[_www.ali-bayat.blogfa.com_].rar
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: <-TagName->